کد مطلب:88641 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:414

آمیختن حلم با علم و گفتار با کردار











(یمزج الحلم بالعلم و القول بالعمل)

ترجمه: پرهیزگار و متقی بردباری و دانش را به هم آمیخته و گفتار را با كردار هماهنگ ساخته است.

شرح: در مورد حلیم بودن و علیم بودن پرهیزگاران در موارد مختلفی از خطبه بحث شد، از جمله در ذیل «اما النهار فحلماء علماء» و «علما فی حلم» ولی نكته ای كه باعث شده این جا حضرت برای سومین بار روی حلم و چهارمین بار روی علم تكیه كنند تركیب و مخلوط كردن حلم و علم است، حلم آنها از روی آگاهی و آگاهی آنها مبتنی بر حلم است.

اگر در جائی بردباری به خرج می دهد، و حوصله می كند، از روی علم و آگاهی به ثمرات حلم و پاداشهائی است كه خداوند برای فرد حلیم قرار داده است، به خاطر فضیلت حلم است كه بردباری می كند نه مثل بعضی جاهلین كه از ضعف نفس و عدم مبالات به آنچه به او گفته می شود یا با او عمل می شود صبر و شكیبائی به خرج می دهد. و اگر پرهیزگار دانش اندوزی می كند، یا تعلیم می دهد، با تكیه به پشتی حلم چنین می كند، از طعنه جاهلین از كوره به در نمی رود و بر هدف و

[صفحه 316]

مسیر خود استقامت می كند.

امام صادق (ع) در روایتی در كافی فرمودند: «اطلبوا العلم و تزینوا معه بالحلم و الوقار و تواضعوا لمن تعلمونه العلم و تواضعوا لمن طلبتم منه العلم و لا تكونوا علماء جبارین فیذهب باطلكم بحقكم، علم را طلب كنید و خود را با توجه به علمتان به حلم و وقار زینت دهید و برای كسانی كه به آنها علم می آموزید، متواضع باشید، و نیز برای كسانی كه از آنها علم می گیرید، خاضع باشید، و همچون دانشمندان جبار و اشراف منش نباشید كه باطل شما حق شما از میان می برد».[1].

و در روایتی دیگر «معاویه بن وهب» از امام صادق (ع) نقل می كند كه فرمودند: «كان امیرالمومنین (ع) یقول: یا طالب العلم ان للعالم ثلاث علامات: العلم و الحلم و الصمت و للمتكلف ثلاث علامات: ینازع من فوقه بالمعصیه و یظلم من دونه بالغلبه و یظاهر الظلمه»، امیرالمومنین (ع) فرمود: دانشمند (واقعی) دارای سه علامت است: دانش و بینش، حلم و بردباری، سكوت و آرامش و وقار، و برای عالم نماها و دانشمندانی كه با تكلف، جامه ی علم را بر قامت نارسای خود پوشاندند، سه نشانه وجود دارد: با دانشمندان برتر و والاتر از خویش با كردارهای آلوده به گناه، درگیر شوند و با آنان بستیزند و نسبت به دانشمندان فرومایه تر از خود از طریق قهر و غلبه، ستمگرانه عمل كنند و دیگر آنكه از ستمگران و جفا پیشگان، حمایت و پشتیبانی نمایند.

در حدیث دیگری از امیرالمومنین است كه فرمود: «لا یكون السفه و الغره فی قلب العالم»، بی حوصلگی و غفلت در قلب عالم نمی باشد.[2].

باری نقش علم دادن طرح است، و نقش حلم اجراء كردن آن، علم طرح دهنده و حلم مجری آن است، در روایتی از امام صادق (ع) است كه: «العلم خلیل

[صفحه 317]

المومن و الحلم وزیره و العقل امیر جنوده»، دانش دوست مومن و بردباری وزیر و عقل امیر و پادشاه لشكریان مومن است.[3].

دوست خوب پند و نصیحت كند، و عقل پذیرفته، و به حلم كه وزیرش است، ماموریت اجرا می دهد، پس مگذار شیطان حلم تو را یعنی وزیر تو را برباید، كه پای علم و عقل لنگ است.

درباره ی علم، مرحوم حاج شیخ عباس قمی در سفینه البحار از امام صادق (ع) نقل می كند كه فرمودند: «اذا كان یوم القیامه جمع الله عز و جل الناس فی صعید واحد و وضعت الموازین فتوزن دماء الشهداء مع مداد العلماء فیرجح مداد العلماء علی دماء الشهداء»، وقتی قیامت بر پا شود خداوند عزوجل مردم را در زمین و سطحی واحد جمع كرده و ترازوها را قرار می دهد، و خونهای شهداء با مركب علماء سنجیده می شود و مركب علماء بر خونهای شهداء ترجیح پیدا می كند.[4].

هر چیزی در این دنیا ترازوئی مخصوص به خود دارد، اشیاء سنگین و دارای وزن، با ترازوهای متعارف، حرارت و برودت با دماسنج، فشار هوا با فشارسنج، سرعت باد با باد سنج و بطور كلی هر چیزی مقیاس و میزانی برای اندازه گیری دارد، در آخرت نیز هر چیزی ترازوئی دارد، مثلا ترازوی صفات اخلاقی و ارزشها، نمونه های كامل اخلاق و شاخص های بارز ارزشها هستند، در زیارت علی (ع) است: «السلام علیك یا میزان الاعمال، سلام بر تو ای ترازوی اعمال» یعنی دیگران را با شاخص مولی می سنجند، در این روایت نیز ترازوی خونهای شهداء مركب علماء است ارزش خون شهید با ارزش مركبی كه عالم با آن نوشته، روشن می شود، در طرفی خونهای تمام شهداء را می گذارند، و در كفه دیگر تمام مركب علماء را در طول تاریخ، چه موازنه ای، چه اندازه گیری و محاسبه ای! و در این موازنه مركب سیاه بر

[صفحه 318]

خون سرخ سنگینی می كند!

اگر همه ی بحثهای اسلام درباره ی علم كنار گذاشته شود و همین یك حدیث درباره ی نظر و دید اسلام به علم مطرح شود، برای وسعت دید و بلند نظری این مكتب كافی است.

چرا چنین است، مگر خون شهید كم ارزش است؟! خیر، آیه ای كه درباره ی شهید است كه نزد پروردگارش زنده و روزی خورنده است، برای غیر شهید نیست «لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»، این خون شهید است كه موجب حیات اوست.

با توجه به این ارزش شهید چرا مركب عالم از خون شهید برتر است، در اینجا تذكر چهار نكته لازم است:

1- دانشمند با قلمش با روح و فكر و اندیشه مردم سر و كار دارد، و شهید با شمشیرش با جسم مردم، شهید ضربه بر پیكر مردم می زند، ولی عالم تازیانه بر گرده افكار مردم، گاه یك قطره مركب عالم كه سطری بنگارد از نظر هدایت و تحول جامعه به سوی سعادت، اثرش بیشتر از خونهای شهدای در راه خداست، گاه یك یا چند قطره مركب عالم جمله ای بر روی كاغذی شده و دست استعماری را كوتاه می كند، و او را به عقب نشینی وا می دارد، چنانكه فتوای معروف مرحوم شیرازی در رابطه با تحریم تنباكو چنین كرد، با اینكه شاید بیش از چند كلمه نبود. یا پیامهای رهبر كبیر انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) چنان كرد كه شاید خون شهدا به تنهائی نمی كرد، كار شهید با ارزش است ولی كار عالم با ارزشتر.

2- خون شهید باید از مركب دانشمندان مدد گیرد تا رنگ ابدیت پیدا كند، در مكان و زمان خاصی شهید شده، چه می تواند خون او را به تمام كره ی زمین كشد، و در پهنه ی زمین و زمان بگستراند، این مركب سر قلم دانشمند است، اگر این نبود، ممكن بود كم رنگ و سپس بی رنگ شود.

[صفحه 319]

3- خون شهید و شهادت او یك حادثه است، حادثه نیاز به تحلیل دارد، عوامل این حادثه چه بوده؟ پیامدهایش چه بوده؟ امروز می گویند خون شهید پیام دارد، پیام رسان آن عالم است، اوست كه باید با تجزیه و تحلیل، حادثه را موشكافی كرده، و پیام را بیرون كشد، اگر علماء و نویسندگان اسلامی نبودند تا به این حد حادثه ی كربلا و خون شهدای آن و پیام سرور آنها حسین بن علی (ع) آشكار نمی شد، اگر دانشمندان و نویسندگان نبودند پیام خون حسین و پیام جهانی و انسانی او (هیهات منا الذله) كه همیشه بعنوان تابلوئی روشن در مسیر هر قوم و ملتی متجلی است روشن نمی شد.

بلكه باید گفت اثبات شهادت و اینكه خون ریخته شده خون شهید است، چه بسا با قلم دانشمندان است، اگر تجزیه و تحلیل آنها نباشد، ممكن است خون شهید نیز هدر رود، و حتی او بعنوان فردی طاغی و یاغی و فردی دوستدار دنیا و جاه و مقام قلمداد شود، چنانكه بعضی خواستند نهضت حسینی را چنین قلمداد كنند!

4- شهادت همیشه میسر نیست، گاهی زمینه ی شهادت و جهاد در مقابل دشمن نمی باشد، شاید ده ها سال طول بكشد و زمینه ای برای شهادت پیش نیاید، خصوصا بعد از زمان معصومین.

شهادت و شهید و جهاد نظامی مقطعی است، ولی جهاد با قلم این اسلحه كوچك قدرتمند همیشه هست، هر زمان هر روز و هر شب می توان با آن وارد جنگ شد، و در اعتلای حق نسبت به هر حادثه ای كوشید، و به عبارت دیگر خون شهید محدوده ی زمانی مكانی دارد، ولی قلم محدودیتی مثل آن ندارد.


صفحه 316، 317، 318، 319.








  1. شرح خوئی، جلد 12، صفحه 144. ذیل همین فراز.
  2. شرح خوئی، جلد 12، صفحه 144، ذیل همین فراز.
  3. كافی، جلد 2، صفحه 47.
  4. سفینه البحار، جلد 2، صفحه 220.